بانک مقالات فارسی

مقاله درباره ساختار دولت رضاشاه


این مقاله به بررسی ساختار دولت رضاشاه، الگوهای حاکمیتی، رویکردهای دیپلماتیک و جایگاه آن در نظم بین الملل دوران پهلوی اول می پردازد.

ساختار دولت رضاشاه

مقدمه:
دولت رضاشاه یکی از نمونه های برجسته ساختار اقتدارگرایانه در تاریخ معاصر ایران به شمار می رود که با تکیه بر تمرکز قدرت و حذف نیروهای میانجی، شکل جدیدی از حکمرانی را پایه ریزی کرد. در این ساختار، ویژگی های دولت مطلقه و رویکردهای استبدادی به وضوح مشاهده می شود؛ دولتی که هدف آن انسجام سیاسی، نوسازی اداری و مهار نهادهای سنتی بود. رضاشاه با مهندسی مجدد دستگاه اداری کشور و انحلال ساختارهای غیرمتمرکز ایالتی، تمرکز قدرت را در راس حاکمیت تقویت کرد.

در تحلیل ساختار دولت رضاشاه، بررسی نظریه های کلاسیک دولت در علم سیاست حائز اهمیت است. نظریه های مرتبط با دولت اقتدارگرا، دیکتاتوری مدرن و پاتریمونیال، زمینه ای مفهومی برای تحلیل ساختار قدرت در دوره رضاشاه فراهم می کنند. جایگاه دولت در این دوره نه تنها از منظر داخلی بلکه در روابط بین المللی نیز معنادار است. در واقع، دولت رضاشاهی با پرهیز از ائتلاف های آشکار و اتخاذ موضع محافظه کارانه، به دنبال تثبیت موقعیت داخلی خود بود.

ساختار دولت در این دوران به گونه ای طراحی شده بود که نهادهای سنتی از جمله علما، خوانین محلی و نهادهای مذهبی، تحت کنترل و نظارت شدید قرار گیرند. ارتش، به عنوان ستون اصلی دولت مدرن رضاشاه، نه تنها وظیفه نظامی بلکه نقش اداری و سیاسی ایفا می کرد. در این میان، تمرکز بر بوروکراسی منضبط و کارآمد از اولویت های اصلی دولت تلقی می شد که با هدف ایجاد نظم نوین اجتماعی و افزایش مشروعیت حاکمیت همراه بود.

در سطح روابط خارجی، دولت رضاشاه با الهام از استراتژی های بی طرفی، عدم تعهد و حتی ائتلاف های گزینشی، تلاش کرد ایران را از تلاطمات نظام بین المللی دور نگه دارد. این سیاست ها بر اساس ملاحظات قدرت های بزرگ و با درک تحولات جهانی انتخاب می شدند و انعکاس دهنده نگرانی های دولت در خصوص حفظ استقلال و جلوگیری از نفوذ خارجی بودند. این ساختار سیاست خارجی، ریشه در تفکر تمرکزگرایانه دولت داشت.

بررسی سیاست خارجی دولت رضاشاه از منظر چهار رویکرد کلاسیک شامل بی طرفی، عدم تعهد، اتحاد و انزواگرایی، تصویر روشن تری از تصمیم گیری های دیپلماتیک ارائه می دهد. دولت ایران در دوره رضاشاه، ضمن اجتناب از ورود به بلوک بندی های جهانی، به دنبال حفظ وضع موجود و مهار تهدیدات منطقه ای و جهانی بود. این سیاست ها، هرچند محافظه کارانه، اما هماهنگ با ساختار بسته و اقتدارگرایانه دولت طراحی شده بودند.

از سوی دیگر، ساختار دولت رضاشاه را می توان از طریق مقایسه با دیگر الگوهای حکومتی درک کرد. در این زمینه، مدل های دولت های دموکراتیک، توتالیتر و بناپارتی ابزار مناسبی برای تحلیل جایگاه دولت پهلوی اول هستند. بر اساس این الگوها، دولت رضاشاه در طیفی میان دولت بناپارتی و دولت توتالیتر قرار می گیرد؛ دولتی که با بهره گیری از نمادهای ملی گرایانه و اقتدار نظامی، ثبات داخلی را بر هر امر دیگری مقدم می دانست.

از منظر جامعه شناسی سیاسی، تمرکز قدرت در دولت رضاشاه با بازتعریف نقش های اجتماعی و هویتی نیز همراه بود. دولت سعی داشت تا با تضعیف اقتدار نیروهای سنتی و ایجاد طبقه جدید بوروکرات ها، نظم اجتماعی نوینی ایجاد کند. به عبارت دیگر، ساختار دولت نه تنها در حوزه سیاست بلکه در شکل دهی به جامعه نوین ایران نیز تاثیرگذار بود.

در نهایت، ساختار دولت رضاشاه به عنوان نمونه ای از دولت های متمرکز و مدرن در تاریخ ایران، واجد ویژگی هایی خاص و قابل تحلیل است. بررسی این ساختار نه تنها به درک سازوکارهای حکمرانی در دوران پهلوی اول کمک می کند، بلکه امکان تحلیل تعامل میان دولت، جامعه و نظام بین الملل در بستر تاریخی را فراهم می سازد.


تعداد صفحات : 18 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود