تحقیق تاثیر فلسفه بر آثار هنری

دانلود تحقیق تاثیر فلسفه بر آثار هنری

نقش فلسفه بر آثار هنری
در تمامی دوران آثار هنری آینه‌ی نظرات ‏متفکران برجسته بوده‌اند. گرچه نباید از نظر ‏دور داشت که آثار هنری نیز بر تفکرات فلسفی ‏تاثیر ‌گذاشته و می‌گذارند.‏
آثار نویسنده و فیلسوف مطرح فرانسوی ‏ژان‌پل‌سارتر, سردسته‌ی جنبش اگزیستانسیالیسم ‏فرانسه شاهدی بر این مدعاست. نوشته‌های او ‏ترکیبی عجیب از ادبیات, هنر, فلسفه, نقد و ‏روزنامه‌نگاری است. تخیل, وجود و عدم‌وجود و ‏نقد خرد دیالکتیک, عناصر آشنای آثار مکتوب ‏سارتر هستند. گرچه او خود معتقد است که آن ‏نمونه از نوشته‌هایش عرضه‌کننده‌ی فرمول‌هایی ‏برون ادبی هستند. در آن دوره جریان عمیقی از ‏مباحث فلسفی آثار ادبی او را تحت تاثیر قرار ‏داده بود و نظرات فلسفی سارتر به وضوح در ‏تمامی نوشته‌های داستانی و غیرداستانی‌اش به ‏چشم می‌خورد.‏

‏ تامل بر تعامل فلسفه و هنرکاریکاتور در ‏میانه و نیمه‌ی دوم قرن بیستم ما را به ‏فعالیت‌های خلاقانه‌ی هنرمندانی چون کاردون, ‏توپور, کلود سر, سیرل, زلاتکفسکی, زابرانسکی, ‏استاینبرگ و بسیاری دیگر معطوف می‌سازد. ‏کاریکاتوریست‌های این دوره را می‌توان در یک ‏دسته‌بندی خاص قرار داد و به عبارت دیگر ‏می‌توان نام «معضل نگار» و یا «کاریکاتوریست‌ ‏فلسفی» را بر آنان نهاد. از آنجا که این ‏کاریکاتوریست‌ها گاهی همه به تفکرات ‏پوچ‌گرایانه تمایل دار‌ند، عنوان ‏‏«کاریکاتوریست‌ پوچ‌گرا» را نیز برازنده‌ی آن‌ها ‏است. همانند نویسندگان پوچ‌گرا (کافکا, ‏هارمس, سارتر و غیره) کاریکاتوریست‌های ‏پوچ‌گرا آثارشان متاثر از دیدگاه‌های فلسفی ‏اگزیستانسیالیست‌ها و فلاسفه‌ای چون کیرکه‌گور, ‏هایدگر و سارتر بود. با کمی دقت می‌توان دید ‏آثار آنان مضاف بر معانی عمیق انسانی, ‏یادآور برخی از صحنه‌های ثابت تئاترهای ‏پوچ‌گرا است. ‏

بی‌شک باید اعتراف کرد که دیدگاه‌های فلسفی ‏نیمه‌ی دوم قرن بیستم تاثیرات زیادی بر تغییر ‏طرز تفکر کاریکاتوریست‌های آن دوران گذاشت. ‏کاراکترهای کاریکاتورهای آن عصر که انسانی ‏خاص با تمامی کاستی‌هایش بود, به شکل ‏طعنه‌آمیز و مضحک به انسانی کوچک و نمادین در ‏میان جمعیتی کثیر از انسان‌ها تبدیل شد. ‏طبیعتا این تغییر منجر به تغییراتی اساسی در ‏گرافیک و جنس طراحی کاریکاتوریست‌ها نیز شد. ‏کاراکترهای کاریکاتورها نمایان‌گر انسان‌هایی ‏ابتدایی بودند که به هیات نمادهایی مرسوم ‏برای دنیای پوچ‌گرا در می‌آمدند. تمامی این ‏کاراکترها مانند همزادانی بودند که از یک ‏کاریکاتور به کاریکاتوری دیگر مهاجرت ‏می‌کردند گویا آن‌ها از جهان واقعی نمی‌آمدند, ‏بلکه سرریز شده از نیم‌آگاهی فردیت‌زدوده‌ی ‏هنرمند بودند. چنین تغییری در کاراکترهای ‏کاریکاتور  تحت تاثیر دیدگاه‌های فلسفی‌ای شکل ‏گرفت که نمایان‌گر فردیت‌زدایی انسان در جامعه ‏بود.‏

فیلسوفانی چون شوپنهاور, هایدگر, نیچه و ‏‏…. در نوشته‌های خود فرآیند برابرسازی ‏فردیت انسانی را بیان می‌کردند. آنان از ‏تبدیل انسان معاصر به جزئی کوچک از جمع ‏انسانی خبر می‌دادند؛ عنصری غمگین، ملا‌ل‌آور و ‏مایوس که در تکاپوی رسیدن به برابری و ‏مساواتی جعلی است. ‏

این نکته قابل ذکر است که چنین تغییراتی در ‏طرز تفکر کاریکاتوریست‌ها همسو با طرز زندگی ‏هنری در غرب بود. تکامل هنر کاریکاتور  در ‏کشورهای شرق اروپا مسیر دیگری را پیمود. ‏کاریکاتوریست‌های آن کشورها تحت تاثیر ‏دیدگاه‌های فلسفی مارکس و لنین بودند. هرچند ‏برابری افراد یک جامعه مهم‌ترین اصل نظریات ‏این فلاسفه بود, اما رژیم استبدادی هنرمندان ‏را از بیان و بررسی تاثیرات عمیق این نگره ‏در جامعه باز می‌داشت. متد و روش کاری موسوم ‏به «رئالیسم سوسیالیستی» تنها روش مجاز در ‏هنر شناخته می‌شد. این روش کار به هنرمندان ‏دیکته می‌کرد تا رقبای سیاسی رژیم‌های ‏کمونیستی را به باد نقد و انتقاد بکشند و در ‏عین حال منحصرا دیدگاه‌های فلسفی ایدئولوژی ‏کمونیسم را منعکس کنند. به همین خاطر هنر ‏کاریکاتور در کشورهای بلوک شرق ناگزیر ‏ماهیتی حکومتی پیدا کرد. کاریکاتوریست‌ها ‏دیگر هنرمند به معنی اخص کلمه نبودند بلکه ‏به ارتشی از کارگران خدمتگزار رژیم بدل ‏شدند. و به همین دلیل بود که آن‌ها قادر به ‏آزاداندیشی نبودند.‏

فرمت فایل دانلود فرمت فایل: WORD

تعداد صفحات تعداد صفحات: 29