بانک مقالات فارسی

دانلود مقاله غدیر از گلوى شقایق


دانلود مقاله غدیر از گلوى شقایق

دانلود مقاله غدیر از گلوى شقایق – تحقیق رشته معارف اسلامی

غدیر از گلوى شقایق
با اینکه بیشتر مسلمانان صحت‏حدیث غدیر و اعلام ولایت امیرمؤمنان على – علیه السلام – را پذیرفته‏اند و غالبا آن را از احادیث قطعى و متواتر مى‏دانند، باز گروهى چنین مى‏پرسند: اگر واقعا حادثه غدیر خم اتفاق افتاده و بسیارى نیز شاهد آن بوده‏اند، چرا شخص امیرمؤمنان – علیه السلام – براى اثبات حقانیت‏خود هرگز از آن بهره نگرفت؟ در باور این گروه عدم استشهاد حضرت به حدیث غدیر نشان‏دهنده این حقیقت است که یا واقعه‏اى به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق بر امامت‏حضرت دلالت نداشته است.
در پاسخ این مطلب باید گفت: اگر حدیث غدیر را از احادیث قطعى و متواتر ندانیم، باید بپذیریم که در میان احادیث پیامبر اکرم(ص) و مطالب تاریخى مورد قطعى و متواتر وجود ندارد; علاوه بر این، این ادعا که امیرمؤمنان(ع) براى اثبات حقانیت‏خود به حدیث غدیر استناد نکرده، خود شاهد بى‏اطلاعى و ناآگاهى گوینده آن است.
بررسى اجمالى کتابهاى معتبر و مورد قبول فرقه‏هاى گوناگون اسلامى نشان مى‏دهد که حضرت على(ع) بیش از ۲۲ بار پیرامون غدیر و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمى‏گنجد و نیازمند رصت‏بیشتر است، ولى براى نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقیه موارد تنها به ذکر منابع بسنده مى‏کنیم.

در مسجد پیامبر(ص)
۱٫ برابر آنچه از منابع تاریخى به دست مى‏آید اولین موردى که حضرت على – علیه السلام – حدیث غدیر را مطرح فرمود، بعد از رحلت پیامبر اکرم – صلى الله علیه و آله – بود. وقتى حضرت را براى بیعت‏به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیت‏خود خلافت مسلمین را از آن خویش دانست و از بیعت امتناع کرد. بشیر بن‏سعد انصارى برخاست و گفت: اى ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعت‏با ابوبکر این کلام را مى‏شنیدند، حتى دو نفر در باره بیعت‏با شما اختلاف نمى‏کردند. حضرت در جواب فرمود:
«یا هؤلاء اکنت ادع رسول الله مسجى لا اواریه و اخرج انازع فى سلطانه؟ و الله ما خفت احدا یسمو له و ینازعنا اهل البیت فیه و یستحل ما استحللتموه، و لا علمت ان رسول الله صلى الله علیه و آله ترک یوم غدیر خم لاحد حجه و لا لقائل مقالا. فانشد الله رجلا سمع النبى صلى الله علیه و اله یوم غدیر خم یقول: «من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله‏» ان یشهد الان بما سمع‏». (۱)
آیا باید پیکر رسول خدا(ص) را بر روى زمین رها مى‏کردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشینى وى نزاع مى‏کردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود که گمان نمى‏کردم کسى در صدد دستیابى به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر(ص) درگیر شوند. مگر رسول خدا – صلى الله علیه و آله – در روز غدیر خم حجت را بر مردم تمام نکرد و مگر جاى عذرى براى کسى باقى مانده بود؟
همگان را به خدا قسم مى‏دهم، هر کس کلام پیامبر اکرم در روز غدیر خم را شنیده است که مى‏فرمود: «هر کس که من مولاى او هستم اینک على مولاى اوست. خداوندا، هر کس على را دوست دارد دوست‏بدار و آن که على را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر کس على را یارى کند یارى کن، و هر که على را خوار کند، خوار ساز.» برخیزد و شهادت دهد.
زید بن‏ارقم مى‏گوید: بعد از این سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهى دادند. اما من، با آنکه این گفتار را از زبان رسول الله – صلى الله علیه و آله – شنیده بودم، از اداى شهادت خوددارى کردم و بر اثر همین امر و نفرین حضرت بینایى‏ام را از دست دادم.

در خطبه وسیله
۲٫ هفت روز پس از وفات پیامبر اکرم(ص)، امیرمؤمنان – علیه السلام – در مدینه خطبه‏اى بسیار بلند ایراد فرمود که به خطبه وسیله معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدیر خم و نزول آیه اکمال دین در آن روز تصریح مى‏کند. ثقه‏الاسلام کلینى، در روضه کافى، خطبه وسیله را نقل کرده است. در بخشى از آن چنین مى‏خوانیم:
«… و قوله صلى الله علیه و اله حین تکلمت طائفه فقالت: نحن موالى‏غ‏رسول‏الله(ص) فخرج رسول الله صلى الله علیه و آله الى حجه الوداع ثم صار الى غدیر خم، فامر فاصلح له شبه المنبر ثم علاه و اخذ بعضدى حتى رئى بیاض ابطیه رافعا صوته قائلا فى محفله: «من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏» فکانت على ولایتى ولایه الله و على عداوتى عداوه الله. و انزل الله عزو جل فى ذلک الیوم: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا (۲) فکانت ولایتى کمال الدین و رضا الرب جل ذکره…» (۳)
[در اواخر عمر پیامبر اکرم(ص)،]، وقتى گروهى گفتند: ما بعد از پیامبر رهبران مردم هستیم، رسول خدا(ص) براى حجه‏الوداع از مدینه خارج شد و پس از اعمال حج‏به وادى غدیر خم شتافت، فرمان داد چیزى مانند منبر برایش آماده کردند. سپس بالاى آن رفت، و بازوى مرا گرفت و بلند کرد، به گونه‏اى که سفیدى زیر شانه‏هایش دیده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود:
هر کس که من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدایا، دوستش را دوست‏بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولایت من معیار ولایت‏خدا و دشمنى با من میعار دشمنى با خدا شد; و خداوند در همان روز این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
پس ولایت من کمال دین و رضایت پروردگار جل ذکره شد. …

در شوراى شش‏نفره
۳٫ در شوراى منتخب خلیفه دوم براى تعیین خلیفه، که امیرمؤمنان – علیه السلام – نیز در شمار آنان جاى داشت، استدلالهاى فراوانى از حضرت نقل شده که در کتابهاى تاریخ و حدیث‏به «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشده‏» معروف است. امام(ع) در یک از استدلالهاى خود به حدیث غدیر خم استناد کرده است.
ابن‏مغازلى شافعى (متوفاى‏۴۸۳)، در کتاب المناقب،سخن على(ع) را چنین نقل مى‏کند:
«فانشدکم بالله، هل فیکم احد قال له رسول الله صلى الله علیه و آله: «من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منکم الغائب‏» غیرى؟ (۴) قالوا: اللهم لا.»
شما را به خدا سوگند مى‏دهم، در جمع شما غیر از من کسى هست که پیامبر در باره او فرموده باشد: «هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا، دوستدارش را دوست‏بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضاى شورا گفتند: به خدا سوگند، نه‏».

در روزگار عثمان
۴٫ در ایام خلافت عثمان جمعى از مهاجران و انصار در مسجد النبى – صلى الله علیه و اله – گرد آمده، پیرامون فضایل و سوابق قریش و انصار سخن مى‏گفتند و از سخنان پیامبر اکرم(ص) در باره قریش و انصار بهره مى‏جستند. حضرت على – علیه السلام – نیز در این مجلس حضور داشت و به سخنان آنان گوش مى‏داد. گروهى از حضرت خواستند که او نیز سخنى بگوید. حضرت پاره‏اى از سوابق و مناقبش را برشمرد و حاضران بر درستى گفتارش گواهى دادند. آنگاه امام به حدیث غدیر اشاره کرد و فرمود:
«افتقرون ان رسول الله صلى الله علیه و آله دعانى یوم غدیر خم فنادى لى بالولایه ثم قال: لیبلغ الشاهد منکم الغائب؟ »قالوا: اللهم نعم. (۵)
آیا قبول دارید که رسول خدا – صلى الله علیه و آله – در روز غدیر خم مرا خواست، ولایتم را به مردم ابلاغ کرد و فرمود حاضران باید این مطلب را غایبان برسانند؟
حاضران گفتند: آرى.

در میدان جنگ جمل
۵٫ قبل از شروع جنگ جمل، حضرت براى اتمام حجتى دیگر به طلحه پیام داد تا با وى دیدار کند. طلحه نیز پذیرفت و به حضور امیرمؤمنان – علیه السلام – شتافت. حضرت به وى فرمود:
«نشدتک الله هل سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: «من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏»؟
قال: نعم. قال – علیه السلام – «فلم تقاتلنى؟» قال: لم اذکر. (۶)
تو را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا شنیدى که رسول الله – صلى الله علیه و آله – مى‏فرمود: «هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا هر کس او را دوست دارد دوست‏بدار و هر کس ا او دشمنى مى‏کند دشمن بدار؟»طلحه گفت: آرى شنیده‏ام:
حضرت فرمود: پس چرا با من مى‏جنگى؟
طلحه جواب داد: فراموش کرده بودم.

در صحنه صفین
۶٫ در جنگ صفین، هنگامى که فرستاده‏هاى معاویه به حضور امیرمؤمنان – علیه اسلام – رسیدند تا به اصطلاح بین حضرت و معاویه صلح برقرار سازند، حضرت خطبه‏اى ایراد کرد و فرمود:
«انشد کم الله فى قول الله: (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم) (۷) و قوله: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون) (۸) ثم قال: (و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجه)، (۹) فقال الناس: یا رسول الله، اخاص لبعض المؤمنین ام عام لجمیعهم؟ فامر الله عز و جل رسوله ان یعلمهم فیمن نزلت الایات و ان یفسر لهم من الولایه ما فسر لهم من صلاتهم و صیامهم و زکاتهم و حجهم. فنصبنى بغدیر خم و قال: «ان الله ارسلنى برساله ضاق بها صدرى و ظننت ان الناس مکذبونى، فاوعدنى لابلغنها او یغذبنى، قم یا على‏» ثم نادى بالصلاه جامعه فصلى بهم الظهر ثم قال: «ایها الناس، ان الله مولاى و انا مولى المؤمنین و اولى بهم من انفسهم، الا من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله.» فقام الیه سلمان الفارسى فقال: یا رسول الله ولاءه کما ذا؟ فقال: «ولاءه کولایتى، من کنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه.» و انزل الله تبارک و تعالى: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا) (۱۰) …» (۱۱)
شما را به خدا سوگند مى‏دهم، در باره این آیات: «اى مؤمنان، از خدا و پیامبر و صاحبان امر خود پیروى کنید;» «صاحب اختیار و ولى شما خدا و پیامبرش و کسى است که نماز را به پا داشته، در حال رکوع زکات مى‏دهد» و «غیر از خدا، پیامبر و مؤمنان را دوست صمیمى به شمار نیاوردید.»
مردم از رسول خدا(ص) سؤال کردند: آیا مراد از «مؤمنان‏» در این آیات بعضى از آنهاست‏یا همه آنان را شامل مى‏شود؟ خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنان بفهماند که این آیات در باره چه کسى نازل شده است و ولایت را براى آنها تفسیر کند چنانکه نماز، روزه، زکات و حج را تفسیر کرد. پیامبر(ص)، براى امتثال امر خدا، در غدیر خم مرا به خلافت منصوب کرد و فرمود: «خداوند مرا به رسالتى فرستاده است که سینه‏ام از آن به فشار آمده، گمان مى‏کنم مردم مرا تکذیب خواهند کرد; ولى خداوند مرا تهدید کرد و فرمود: این پیام را برسانم وگرنه مرا عذاب مى‏کند. اى على برخیز». سپس مردم را براى نماز جماعت فرا خواند، و نماز ظهر را با آنان خواند و فرمود: اى مردم، خداوند مولاى من است، من مولاى مؤمنینم و اختیارم بر مؤمنین از خود آنان بیشتر است، بدانید هر که من مولاى او هستم على مولاى اوست. خداوندا، هر که على را دوست دارد دوست‏بدار و آن که على را دشمن دارد دشمن بدار، هر کس على را یارى کند یارى کن و هر که على را یارى نکند خوار کن.
در اینجا سلمان فارسى برخاست و گفت: یا رسول الله، ولایت و اختیار او بر مردم چگونه است؟ حضرت فرمود: اختیارات او مانند اختیارات من است، هر کس اختیار من به او از خود او بیشتر بوده، على هم اختیارش بر او از خودش بیشتر است.


پى‏ نوشت ها:
۱- احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۱۸۴; الامامه و السیاسه، ص‏۲۹ – ۳۰; بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۱۸۵٫
۲- مائده،۳٫
۳- الروضه من الکافى، ج ۸، ص‏۲۷٫
۴- مناقب ابن المغازلى، ص ۱۱۴; مناقب الخوارزمى، ص ۲۲۲; امالى، شیخ طوسى، ص‏۳۳۳; همان، ص‏۵۴۶; همان، ص ۵۵۵; الاحتجاج، طبرسى، ج ۱، ص‏۳۳۳ و۲۱۳; کشف الیقین، ص‏۴۲۳; نویسنده؟; فرائد السمطین، ج ۱،ص ۳۱۵; نویسنده؟ ; ارشاد القلوب، ج ۲، ص‏۲۵۹٫ نویسنده؟;
۵- کتاب سلیم بن‏قیس، حدیث ۱۱، ص ۶۴۱; فوائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲; الغدیر، ج ۱، ص‏۱۶۳٫
۶- مناقب الخوارزمى، ص ۱۸۲; مستدرک حاکم، ج‏۳، ص ۳۷۱; مروج الذهب، ج ۲، ص‏۳۷۳; تذکره الخواص، ابن الجوزى، ص‏۷۳; مجمع الزوائد، ج‏۹، ص‏۱۰۷٫
۷- النساء،۵۹٫
۸- المائده، ۵۵٫
۹- التوبه،۱۶٫
۱۰- المائده،۳٫
۱۱- کتاب سلیم بن‏قیس، ص ۷۵۸; الغدیر، ج ۱، ص ۱۹۵; احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۳۴۱; فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۴; کمال الدین، ج ۱، ص ۲۷۴; بحارالانوار، ج‏۳۳، ص‏۱۴۷٫
۱۲- مسند احمد بن‏حنبل، ج ۴، ص ۳۷۰; این حدیث در صدها کتاب ‏ شیعه ‏و سنى ‏باعبارات ‏ مختلف ‏نقل‏شده ‏ است .
۱۳- شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج‏۱۹، ص‏۲۱۷; المعارف، ابن قتیبه، ص ۵۸۰; انساب الاشراف، بلاذرى، ج ۲، ص‏۱۵۶; حلیه الاولیاء، ج ۵، ص‏۲۶; الارشاد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۳۵۱; کشف الیقین، علامه حلى، ص ۱۱۰; الغدیر، ج ۱، ص‏۱۹۳٫
۱۴- الارشاد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۳۵۲; شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج ۴، ص ۷۴; مجمع الزواید، ج‏۹، ص‏۱۰۶;مناقب، ابى مغازلى شافعى، ص‏۲۳; العمده ص ۱۱۰، الغدیر، ج ۱، ص‏۱۶۷٫
۱۵- کشف المحجه، سید بن‏طاووس، ص‏۲۴۶٫ معادن الحکمه‏فى مکاتیب الائمه، فصل ۲; بحار، ج ۳۰،ص‏۷٫


تعداد صفحات : 23 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود